🌹رمان عاشقانه گل سرخ من پارت۱۶🌹

نویسنده:Reyhan🌺پارت۱۶🌺
صبر کن...الان چجوری مهتابو ببینم اصلا نمیدونستم کدوم پنجره برای اتاق مهتابه یکم فکر کردم که دیدم یه دختره کلید انداخته تو در سریع رفتم سمتش
من:سلام.ببخشید من همسایه جدید شما هستم و طبقه اولم.کلیدم رو فراموش کردم میتونم بیام داخل؟
خانومه:همسایه جدید؟یادم نمیاد که مادرم خونمون رو برای اجاره یا فروش گذاشته باشع
اخ ریدم چه غلطی کنم الان سوتی خیلی بد بودی اخه خدایی همسایه
خانومه:راستش رو بگو.دزدی یا چیزی...به ماشینو تیپو استایلت نمیخوره دزد باشی.
من:خب..من..راستش برای یکی از دوستام دارو اوردم.اسم اون مهتابه اینجا زندگی میکنه.شما میشناسینش
چشمای اون خانومه گشاد شد و یه لبخند مرموز زد.شاید از اون همسایه های فضول بود
خانومه:البته که میشناسم.مهتاب دیوونه.دوستش هستین؟فقط دوست؟این دارو ها برای مهتابه؟
من:ما تو دانشگاه باهمیم همین..این دارو ها رو برای مهتاب گرفتم چون بخاطر من مریض شده بود