🌹رمان عاشقانه گل سرخ من پارت۱🌹

نویسنده:Rehan🌺پارت ۱🌺
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم...این گوشی چه حالی داره ساعت هفت صبح.
اسم من مهتابه و من ۲۴ سالمه و با مامانم و خواهرم زندکی میکنم.پدرم مرده و چون خیلی کوچیک بودم هیچی ازش به یاد ندارم.
بلند شدم و یه دوش سریع گرفتم و مسواک زدم و مهمتر از همه موه هام رو خشک کردم و شونه کردم.لباس پوشیدم(هر جور میخوای تصور کن)و بعد به دانشگاه رفتم.
مثل همیشه فرشته و سارا از من زودتر اومده بودن و برای من جا گرفتن.
فرشته:بلاخره شهاب سنگ تشریف فرما شد
من:حداقل امتحان امروز رو یادم نرفته رشته خانوم
سارا:واقعا که.کی میخواید این مسخره بازی رو تموم کنید
زیر لب زمزمه کردم:شهر ساری معلم شد
سارا:دارم میشنوما
همه خندیدیم
من:راستی اقاجون زنگ زد گفت که میخواد ارث رو بین نوه هاش تقسیم کنه امشب اه.مثل همیشه یه سخنرانی خسته کننده دیگه.خدا نصیب هیچ کس نکنه
فرشته:برو بابا دیوونه حداقل این سخنرانی مسخره چیزی نصیبت میکنه و از غرغر های مادرم که میگه زودتر با رادین ازدواج کنم بهتره
من:حداقل خوبیش اینه که امشب نمیتونه مثل مامان تو کسی سرم برای ازدواج غرغر کنه
سارا:کاش میشد سه تایی سینگل به گور بشیم اما باید اول فرشته رو با رادین دفن کنیم
همون لحضه استاد وارد کلاس شد.یه مرد پیر چاق و درس رو شروع کرد.اها راستی من رشته ام ادبیات انگلیسیه.زیاد سخت نیست.بعد از تموم شدن کلاس با سارا و فرشته خدافظی کردم و به کافی شاپی که توش کار میکردم رفتم و سریع لباسم رو عوض کردم